تمام ملک سلیمان در آن نگینی بود
که در رکوع نمازش علی (ع) به مسکین داد
با پرده اش ضریح تو را پاک میکند
یک بار اگر که کعبه شود خادم نجف
بی علی هرگز نشاید دم ز دینداری زدن
کل ایمان را کسی دارد که ایمانش « علی (ع) » است
بردن نام شما سجده واجب دارد
اختلاف فقها بر سر القاب شماست
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
تخت شاهی فقط از آنِ امیر عرب است
کافری آمد حرم تنها تماشایت کند
وقت برگشتن ز مدح تو فقط هو میکشید
بنویسید به موسی که پس از عمری هجر
مُرشِدَت خضر، شده واله و حیران نجف
تا رسیدم دم ایوان نجف فهمیدم
نه فقط شاه نجف، شاه جهان است علی(ع)
گویم که خاک را به نظر کیمیا نکن
بگذار خاک پای تو باشم ابوتراب...