خیبر چو به دستان علی (ع) کنده شد از جا
دیوار به در گفت : « علیاً ولی الله ... »
درد ما درد خماری است که با یک بوسه
روی انگور ضریح تو دوا می گردد
آمدم دم بزنم یک دمی از مبحث عشق
دم من گرم شد و حنجره ام گفت « علی (ع) »
مرگ آن نیست که در قبر سیه دفن شوم
مرگ آن است که از نوکری آل علی (ع) حذف شوم
در روز محشر هرکسی ، در دست گیرد نامه ای
من نیز حاضر می شوم ، تصویر حیدر (ع) در بغل
زرتشتی و یهود و مسیحی و ارمنی !
تسبیح انبیای شما ، مدح حیدر است ...
أنت مولا و أنا ... ، هر چه صلاح است علی (ع)
طرز گفتار دعا را نجفت ریخت به هم !
من اگر خسته شوم، چـای نجف مینوشم
با نباتی ز خراسان رضا (ع) ... بــَـه ! چه شود !!
در طالع امسال برایم بنویسید
یک روز نجف باشم و یک روز کنارت
رزق آب و نان ما دست حسین (ع) است و علی (ع)
سالها خوردیم آب کربلا، نان نجف
هر کسی را که خود فاطمه (س) تأیید کند
می نویسند که دیوانه ی حیدر (ع) باشد
ما بی علی (ع) بهشت خدا را نخواستیم
اصلاً بهشت، دیدن رخسار حیدر (ع) است ...
بدون حبّ شما، عشق نافرجام است
جوان، نجف که نبیند، جوانِ ناکام است ...
آرزوی دیدن جنّت نکردم هیچ وقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مُرد
آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست ...
حک شد انگور به قاموس ضریحت یعنی
حَرَمت قد همه باده خوران، مِی دارد
اسباب تکامل همه نفی است در اینجا
انگور که چسبد به ضریح تو شراب است
مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود
باید خدا شوی که بفهمی علی (ع) که بود
مرا که خاک نجف از الست، در نظر است
اگر به عرش رَوم، روی بر قفا دارم