هر شب به ذکر و یاد شما مست می شوم
من آن سگم که جز تو مرا پادشاه نیست
تویی قاری قرآن یا که قرآن قاری حیدر ؟!
برانگیزد قرائت های تو هوهوی قرآن را
سرگیجه ی بعد از مِی تو ذکر مدام است
عمریست که مستانه خورم بر در و دیوار
اگر عشق علی (ع) کفر است در کیش مسلمانان
خداحافظ مسلمانان ! که من هم کافری دیگر ...
چیست در خاک نجف ای بت شیرین که هنوز
هر درختی که بکارند رطب می روید
مردم گمان کنند که حیدر (ع) خدای ماست
از بس که بعد نام علی (ع) هو کشیده ایم !
آن را که دوستی علی (ع) نیست ، کافر است
گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش
سعدیا ! شرمی بدار ، آخر چه می ترسی ، بگو
نیست بعد مصطفی (ص) مولای ما الا علی (ع)
آدم که نه ... خدا ؟ که نه ... پس کیست این علی (ع)
آخر بشر که همسر کوثر (س) نمی شود !!
من آن مستم که حتی از خماری گر بمیرد هم
ز دست هیچ کس غیر از علی (ع) ساغر نمی گیرد
بر پرچم سبز عربستان سعودی
« یا حیدر کرار (ع) » زنیم نقش به زودی
مانع راه علی (ع) بودن ، توانِ سنگ نیست
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
زیارتنامه ی شاه نجف حیرانی محض است
سخن با آینه جز با زبانِ دیده نتوان گفت !
در معطل شدن بوسه به انگور ضریح
لذتی هست که در سجده طولانی نیست !
کفاف مستی من را نمی دهد انگور
کمی ز چای نجف با گلاب می خواهم ...
عده ای مشغول تحصیل اند در شهر نجف
بحث مستی زیر ایوان از دروس حوزوی است !
مانده ام احمد (ص) پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمان ها مسلمان کرد با بوی علی (ع)
کشته شد هر که به دیدار تو آمد؛ نکند
ذوالفقاری که شنیدیم همین ایوان است ؟!
هر که در حصن حصینت آمده تطهیر شد
با وضو باید به سگ در بین قرآن دست زد
خدایا ! تر مکُن اندازه مویی سر ما را
ز بارانی که از خُم خانه ی حیدر نمی آید ...