ما از لب مسیح شنیدیم این سخن :
صد مرده زنده میشود از ذکر «یا حسن (ع)»
«در ازل پرتوِ حُسنش ز تجلی دَم زد»
حُسن، نوری است که در روی حسن (ع) معنا شد
خوش آن دَم ایُها الساقی ، بگیرم حاجتِ خود را
دچارِ حضرتِ زهرا (س) ، فدایِ مجتبی (ع) گردد
دنیاست خاک و هیچ ندارم به غیر دوست
دنیا سوای نامِ « حسن (ع) » دل بریدنی است
کاش هاتف به ندایی بنوازد ما را
در صف حشر : « کجایند شهیدان حسن (ع) ... ؟ »
او همان است که هر وقت از او میخوانم
از دلِ عرشِ خدا ، فاطمه (س) گوید : « جــانم ... »
تا که می گویم « حسین جان (ع) »، مادر مظلومه ات (س)
بانیِ ذکرِ پُر از عشقِ « حسن جان (ع) » می شود
وقتی حسین (ع) دور و برش را شلوغ دید
من را به شغل نوکری « مجتبی (ع) » نوشت ...
فرموده اند هرچه که مستت کند حرام !
تکلیف ما و ذکر « حسن جان (ع) » چه می شود ؟!
سر در خانه ام ای کاش چنین حک می شد :
اهل این خانه ز خُدام حریم حسن (ع) اند ...