ما مشقِ غمِ عشقِ تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
گیسو مفشان ، توبه ی ما را مَشِکن
چون توبه ی عاشقان به مویی بند است
ما بی سلیقه ایم ، تو حاجات ما بخواه
ور نه گدا مطالبه ی آب و نان کند ...
پی نوشت:
شب قدر است ...
دل مُرده ایم بدون تو ، اما مسیح من
یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن
از قول من به حضرت حافظ بگو صبا :
پس کی تمام می شود این انتظار من ؟
بالای سرم نام تو را نقش نمودم
یعنی که سر من به فدای قدم تو
معنی چشم انتظاری را نفهمیدم ولی
جان مادرهای مفقودالاثرها العجل
اگرچه من رفیق نیمه راه و بی وفا بودم
چو عباس بن حیدر (ع) با وفایم می کنی یا نه ؟
ای نگاه کرمت کارگشای همه خلق
گاه گاهی به نگاهی دل ما را بنواز
گرچه ما لکه ننگیم و مضافیم همه
دور سجاده تو گرم طوافیم همه
یک صبحدم به صحن گلستان گذشته ای
شبنم هنوز بر رخ گل آب می زند ...