شاید نباشیم و نباشی سال های بعد
با اشک بردار آخرین خرما و نانت را
آغوش وا کن از همه سو تیر می زنند
ای جثه ی صغیر مرا جوشن کبیر
وصف او کردم و در مصر صبـا را گفتند
بدهد نامه ای از سوی زلیخا به حسن(ع)
هرکس ز باده ای بشود مستِ مستِ مست
من باده می شوم به نوایِ « حسن حسن (ع) »
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر « الله اکبر » است
بهار ، بوی گل سرخ با خود آورده است
که یادمان نرود زنده است یاد شهید
برای این همه صحرا که دستشان خالی است
بهار ، عیدی بی منّت خداوند است
پی نوشت:
بهار مبارک
اللهم عجّل لولیک الفرج
دائم الخمرم خواندند زاهدان این دیار
بس که بعد از روضه ها با چای مستی کرده ام
هر کسی دیوانه ی عشقت نشد عاقل نشد
غیرِ نوکرهایت آقا ، « کُلُّهُم لا یَعقِلون »
یا رب ! دعای خسته دلان مستجاب کن
اشکی بده که راه فرج باز می کند
فهمیدم از « علیُّ مَعَ الحق » که آدمی
حیدر پرست نیست اگر ، حق پرست نیست !
تو خود مراد منی ، پس چه حاجت است به باب
به جز به سوی تو این ناله ها بلند مباد
کار اگر غیر گدایی ز در خیمه ی توست
راضی ام من همه ی عمر به بیکار شدن
دل اگر خداشناسی ، به لبت بگو علی (ع) حق
که حق از علی (ع) برآید و علی (ع) بود مع الحق
صبح ها خورشید می آید به « گودِ صحن » ، پس
در حقیقت ناله ی نقّاره « زنگ رخصت » است
بیچاره بهشت است که هر شام تولد
حیران چراغان خیابان تو باشد
در شب میلاد سلطان سریر ارتضا
هر که مشهد می رود ، یادی کند از مجتبی (ع)
1. مبارک باد میلاد سلطان علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء)
2. لعنت خداوند بر آل سعود
گاه و بی گاه آمدن ، یا گاه گاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربان اینجا « شاه نیست »
کربلا با تربتش عمریست که دارالشفاست
مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است
پای او « شاه چراغ » و دست ها « عبدالعظیم »
چشم ایران چون که مشهد گشت ، قم دل می شود