همه ترکم بکنند عیب ندارد ، تو بمان !
نازم به دهانم که به شادی و به غصّه
یک عمر «علی (ع)» گفت و مرا مست نگه داشت
«در ازل پرتوِ حُسنش ز تجلی دَم زد»
حُسن، نوری است که در روی حسن (ع) معنا شد
گر سر برود ، خون ز رگم بانگ زند باز :
« آند السون علینین جانینا حیدریام من »
پینوشت:
قسم به جان علی (ع) من حیدری ام
خوش آن دَم ایُها الساقی ، بگیرم حاجتِ خود را
دچارِ حضرتِ زهرا (س) ، فدایِ مجتبی (ع) گردد