سالها در عوض مکه و اعمال طواف
حجرالمشهدِ آهوی تو را میبوسم ...
نشانی دلم این است: مشهد، پنجره فولاد،
کنار زخم، جنبِ انتظارِ التیامِ تو ...
بوی فردوس، هوای حرمت را دارد
عرش از آمدنش روی زمین معذور است !!
بدان سان کوچه های توس از عطر تو سرشار است
که بوی یوسف است انگار در گل های دامانت
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
گفتم به عاشقی که گدایی چه سان کنم
گفتا برو به طوس بگو یا اباالجواد(ع) ...
از لب سرخ تو حرفی نزدم، میترسم
زعفران باد کند دستِ خراسانی ها ...
کار و بار دو جهان جمله به هم میریزد
تا که فواره زند حوضچه های حرمت !
از کنار تو گدا با دست خالی رد نشد
نیست عاقل هر کسی دیوانه ی مشهد نشد !