با وضو آمد به قصد لیلة الفَرقَت ، علی (ع) !
ابن ملجم در شب احیا ، چه قرآنی گشود !!
سی سالِ پیش جان علی (ع) را گرفته اند
خنجر که مرد کشتن مولا نمی شود
ای ماه سر به مهر ! سر از سجده بر ندار
پشت سرت کسی است که شق القمر کند
مردم گمان کنند که حیدر (ع) خدای ماست
از بس که بعد نام علی (ع) هو کشیده ایم !
آن نقش که حسرت به نگینم زده این است
یا رب ! به که بخشید عقیق یمنش را ...؟
آدم که نه ... خدا ؟ که نه ... پس کیست این علی (ع)
آخر بشر که همسر کوثر (س) نمی شود !!
من آن مستم که حتی از خماری گر بمیرد هم
ز دست هیچ کس غیر از علی (ع) ساغر نمی گیرد
مانع راه علی (ع) بودن ، توانِ سنگ نیست
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
مانده ام احمد (ص) پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمان ها مسلمان کرد با بوی علی (ع)
هر که در حصن حصینت آمده تطهیر شد
با وضو باید به سگ در بین قرآن دست زد
خدایا ! تر مکُن اندازه مویی سر ما را
ز بارانی که از خُم خانه ی حیدر نمی آید ...
خیبر چو به دستان علی (ع) کنده شد از جا
دیوار به در گفت : « علیاً ولی الله ... »
آمدم دم بزنم یک دمی از مبحث عشق
دم من گرم شد و حنجره ام گفت « علی (ع) »
مرگ آن نیست که در قبر سیه دفن شوم
مرگ آن است که از نوکری آل علی (ع) حذف شوم
در روز محشر هرکسی ، در دست گیرد نامه ای
من نیز حاضر می شوم ، تصویر حیدر (ع) در بغل
زرتشتی و یهود و مسیحی و ارمنی !
تسبیح انبیای شما ، مدح حیدر است ...
در طالع امسال برایم بنویسید
یک روز نجف باشم و یک روز کنارت
هر کسی را که خود فاطمه (س) تأیید کند
می نویسند که دیوانه ی حیدر (ع) باشد
ما بی علی (ع) بهشت خدا را نخواستیم
اصلاً بهشت، دیدن رخسار حیدر (ع) است ...