چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسر فاطمه (س) ! این بی سر و پا را دریاب
نازم به شهادت حسین بن علی (ع)
از جان بگذشت، از نمازش نگذشت
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است
صاحب ما در قیامت هم قیامت می کند
قرن ها نسل به نسل آمد و من دست به دست
سنگ بر سر زده، گشتم همه جا در طلبش
رحل تو را شکسته و از نیزه ساختند
اینک به جای دوش نبی منبر تو را
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
مجنون حسینیم و سر از پا نشناسیم
دیوانگی ما به کسی ربط ندارد !
روی زیبای تو قرآن، نِگَهَت سوره ی حمد
گیسویت سوره ی والیل، و لبت آیه ی نور
دل ندارم که به معشوق زمینی بدهم
دل من گوشه ی صحنت به خدا جامانده
چشم و گوش و دهن و دست شود مست اگر
بشنویم و بنویسیم و بخوانیم: « حسین (ع) »
به قصدِ طوفِ حریمی، دلم کند پرواز
کز استخوان سگش، ناز بر هما دارم
ای خوش آن روز که در معرکه همچون عابس
پیرهن پاره کنم نعره زنم : « عشق، حسین (ع) »