به حلقه های ضریحی که نیست در حَرَمت
دلِ شکسته ی زائر دخیل می گردد
میشوم من هم مدافع ، بهر دربار شما
تا کنم جان را فدایت ، یا امام حسکری (ع) !
دوباره یک « حسن (ع) » از داغ کوچه ها دق کرد
جوانی اش همه شد صرف سوختن ! ، جان داد ...
نمی دانم چه سری دارد این نام مسیحایی
« حسن (ع) » می خوانم و دیوار و در « مظلوم » می گویند
شک ندارم بینِ خیلِ زائرانِ کربلا
فاطمه (س) گریانِ تنهائیِ قبرِ مجتبی (ع) است
کار دستم داد آخر قلب ناپاکم ، حسین (ع) !
اربعین ، پای پیاده ، رفت از دستم که رفت ...
أبکی عَلَی الحَسَن (ع) که رسول خدا (ص) بگفت :
هر کس که گریه بر حَسَنم کرد فائز است
دنیاست خاک و هیچ ندارم به غیر دوست
دنیا سوای نامِ « حسن (ع) » دل بریدنی است