با تو از مرگ ندارم به خدا واهمه ای
جان ما پیشکش سَیدُنا خامنه ای (مد ظله العالی)
در معطل شدن بوسه به انگور ضریح
لذتی هست که در سجده طولانی نیست !
کفاف مستی من را نمی دهد انگور
کمی ز چای نجف با گلاب می خواهم ...
عده ای مشغول تحصیل اند در شهر نجف
بحث مستی زیر ایوان از دروس حوزوی است !
هوهوکنان به مرقد حیدر (ع) روم شبی
با رخصت از حسن (ع) پسر ارشد علی (ع)
کشته شد هر که به دیدار تو آمد؛ نکند
ذوالفقاری که شنیدیم همین ایوان است ؟!
در لیلة الرغائب و در بین روضه ها
ما آرزویمان شده کربـبـلای تو
حسرت اینکه بگویند « ضریحت زیباست »
سال ها غصه به قلب شعرا می ریزد
درد ما درد خماری است که با یک بوسه
روی انگور ضریح تو دوا می گردد
خسته ام از همه ی شهر و گرفتارانش
کرمی کن که دلم صحن بقیع می خواهد ...
ما سامرا نرفته گدای تو می شویم
آقا ! صدای طبل دل از دور دیدنی است ...
سلام می دهم و دلخوشم که فرمودید
هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست
ای که در اسماء اعظم عمر خود کردی تلف
در خراسان آی و بنگر مظهر قدوس را
از برای خاکروبیِ درش روح الامین
در کف خود هر سحر ، گیرد پر طاووس را
« زهرا (س) به خاک کرببلای تو پا گذاشت »
یعنی بهشت زیر قدم های مادر است !
دست مرا رها نکن و بی کسم نکن
دریاب حال زار مرا جان کربلا
کربلا خواستنم از هوسم نیست ولی
خاکتان طعم عسل داشت ، نمک گیرم کرد !
أنت مولا و أنا ... ، هر چه صلاح است علی (ع)
طرز گفتار دعا را نجفت ریخت به هم !
با سر همه رفتند به پابوسی بی سر
یک بی سر و پا مانده به امید اشاره
من اگر خسته شوم، چـای نجف مینوشم
با نباتی ز خراسان رضا (ع) ... بــَـه ! چه شود !!