قسم به حضرت منّان ، دوشنبه ها را ما
میان صحن حسن (ع) ، « روضه - هفتگی » گیریم
خِشت اول را اگر زهرا (س) گذارَد در بقیع
تا ثُریّا می رود دیوار ایوان حسن (ع)
یقین کنید که روزی به چشم خواهم دید
پیاده می روم آخر به کربلای حسن (ع)
روی مزار گمشده اشکی کسی نریخت
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم !
شک ندارم بینِ خیلِ زائرانِ کربلا
فاطمه (س) گریانِ تنهائیِ قبرِ مجتبی (ع) است
آسمان میبارد و قبر تو هم گِل میشود
من فدای سنگ قبری که نداری ، یا حسن (ع) !
چیزی شبیه حال علی (ع) در مدینه است
بی اشک گریه کردن ما در دل بقیع
من کبوتر نیستم اما ندیدم در بقیع
یاکریمی را برانی از حریمت یا کریم !
آرزو نیست ، رجز نیست ، من آخر روزی
وسط صحن حسن (ع) سینه زنی خواهم کرد
خسته ام از همه ی شهر و گرفتارانش
کرمی کن که دلم صحن بقیع می خواهد ...