زیتـــون | شاه‌بیت‌های‌مذهبی

« السلام علیکم یا اهل بیت النبوه »

زیتـــون | شاه‌بیت‌های‌مذهبی

« السلام علیکم یا اهل بیت النبوه »

سلام خوش آمدید

۵۸۰ مطلب با موضوع «چهارده معصوم(ع)» ثبت شده است

بهشت فاطمیه

گرچه بهشت فاطمیه پر ز نعمت است

ما را بس است حال خرابی که می دهند

سر به چاه

باز دارد میرود چاهی بنا سازد علی (ع)

مرد وقتی گریه دارد زود خلوت می کند

چشم مطهر

چشمی که در عزای تو تر می‌شود حسین(ع)!

بی‌حرمتی است خیره به نامحرمی شود

مست نام علی (علیه‌السلام)

نازم به دهانم که به شادی و به غصّه

یک عمر «علی (ع)» گفت و مرا مست نگه داشت

درد
تنها به چاه باید از این درد گریه کرد
این درد را که قاتل او روزه دار بود

پی نوشت:
تسلیت به مناسبت شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
به سوی عشق
از چاه لبریز است دنیایی که زهرا (س) نیست
فُزتُ و رب العاشقی ، ای عشق دریابم

پی‌نوشت:
زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام
نقش پیشانی
ذاتِ هر کس در قیامت نقشِ پیشانی اوست
نقشِ پیشانیِ ما باشد : «غلامِ حیدرم»
دعای یتیمان

امشب دعای بچه یتیمانش از خداست:

«کاش این نمازِ صبحِ علی (ع) را قضا کنی»


پی‌نوشت:

شب نوزدهم رمضان، شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

امیر عالم

گفتم به اذانم که «علیاً ولی‌الله»

تا کور شود هر که امیرش تو نباشی

ذکر حسن جان

ما از لب مسیح شنیدیم این سخن :

صد مرده زنده می‌شود از ذکر «یا حسن (ع)»

حُسن حَسن (علیه السلام)

«در ازل پرتوِ حُسنش ز تجلی دَم زد»

حُسن، نوری است که در روی حسن (ع) معنا شد

حبل متین

چنگ در «حبلِ متین» صبحِ خطر باید زد

چه غم از صبحِ خطر ، موی حسن (ع) را داریم !!

بگو ماشاءالله

حضرت عشق رسیده ، حسنِ آل‌الله (ع)

بر نفس‌هاش دمادم همه ماشاءالله ...

 

پی‌نوشت: تبریک به مناسبت میلاد کریم اهل‌بیت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

حیدری‌ام من

گر سر برود ، خون ز رگم بانگ زند باز :

« آند السون علینین جانینا حیدری‌ام من »


پی‌نوشت:

قسم به جان علی (ع) من حیدری ام

گدای جانان

گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست

«نظر به منظر جانان» مراد و منظور است

آدم باشیم

خواستم باغِ رُخَش را ، به ادب داد پیام :

« به فلانی برسانید که آدم باشد »

دیدار ماه

تشنه‌ی یک لحظه دیدار تو ام ، حال مرا

روزه‌داری لحظه‌ی افطار میفهمد فقط

شادی من

مرا بدون تو حالی برای شادی نیست

شبیه بچه یتیمان به وقت روزِ پدر

در بند یار

یک مصرع است حاصل عمری که داشتم

یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد

از آخرین خُمِ خود سرگشوده است خدا

بیاورید پیاله ، شراب آمده است

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات