اگر حس چشایی نیست کارِ چشم ، پس از چیست ...
... که من تا دیدم آن بت را یقین کردم که شیرین است ؟!
اگر حس چشایی نیست کارِ چشم ، پس از چیست ...
... که من تا دیدم آن بت را یقین کردم که شیرین است ؟!
سلیمان گر شوم ، بر تو غلام حلقه بر گوشم
بهشتا ! ناز کمتر کن ، که من شیدای شش گوشم
به حکم آنکه « علیک الرفیق ثم طریق »
دلم بدون رضا (ع) کربلا نمی خواهد ...