فدای همت مستی که چون رسید به پیری
ز استکان شرابش نگاه کرد جهان را
دائم الخمرم خواندند زاهدان این دیار
بس که بعد از روضه ها با چای مستی کرده ام
بهتر ز صد طبیب و مداوا و مرهم است
یک جرعه چای روضه ی هر هفته ات حسین (ع) !
دلتنگ چای روضه و بی میل زمزمم
خیری اگر که هست از این روضه دیده ام
وقتی که چای روضه مرا مست میکند
کفران نعمت است به پیمانه لب زنم
بی جهت دنبال برهان و کلام و منطقیم
چای بعد از روضه کافر را مسلمان میکند !
یک زمانی پیر مستی خورد چای روضه ات
توبه کرد و گفت : به به ! می نمینوشم دگر
حاجت به جنت و می آن نیست، جام ما
یک استکان ز چایی روضه است، والسلام