نهد دُرّ حسینی در میان کاسه های چشم
گر از خاک نجف از نو بریزد قالب ما را
تابید نوری از تو به انگور و شد شراب
هر کس که بوسه زد به ضریحت خمار شد
نجف رفتم دلم را زیر ایوان دست او دادم
دلِ سالِم به او دادم ، دل دیوانه آوردم
هفت آسمان نجف شده ، عالم نجف شده است
زیباترین پدیده ی ارض و سما : نجف
ره صد ساله ی حاجی به شبی پیمودیم
جای صد عمره حساب است نجف رفتن ما
در معطل شدن بوسه به انگور ضریح
لذتی هست که در سجده طولانی نیست !
عده ای مشغول تحصیل اند در شهر نجف
بحث مستی زیر ایوان از دروس حوزوی است !
هوهوکنان به مرقد حیدر (ع) روم شبی
با رخصت از حسن (ع) پسر ارشد علی (ع)
درد ما درد خماری است که با یک بوسه
روی انگور ضریح تو دوا می گردد
أنت مولا و أنا ... ، هر چه صلاح است علی (ع)
طرز گفتار دعا را نجفت ریخت به هم !
بدون حبّ شما، عشق نافرجام است
جوان، نجف که نبیند، جوانِ ناکام است ...
آرزوی دیدن جنّت نکردم هیچ وقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف