آغوش وا کن از همه سو تیر می زنند
ای جثه ی صغیر مرا جوشن کبیر
گر قرار است بسوزم ، بزن آتش اما
جلوی قاتل ارباب عذابم نکنی ...
به همان مرد کریمی که ندارد حرمی
از گناهی که ز من سر زده ستّاری کن