هر کسی دیوانه ی عشقت نشد عاقل نشد
غیرِ نوکرهایت آقا ، « کُلُّهُم لا یَعقِلون »
رحمت به آن کسی که به من یاد داد و گفت:
وا کن دو لب به نام جنون و بگو « حسین (ع) »
حاصل عقل بُوَد عشق و ، جنون میوه ی اوست
هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست
زاهد به ره کعبه و راهب به سوی دیر
اما منِ مجنون هوسم کویِ حسین (ع) است
آدم شدن به جان شما وقت می برد
تهذیب نفس عاقل و تذهیب آن به عشق !
آشفته می شویم چو یاد از غمش کنیم
از بس که زلف دلبر ما سخت در هم است
ما تشنه ی عشقیم و شنیدیم که گفتند
رفعِ عطشِ عشق فقط نام حسین (ع) است...
میخانه دگر جای منِ بی سر و پا نیست
بگذار به پشت درِ میخانه بمیرم
مجنون حسینیم و سر از پا نشناسیم
دیوانگی ما به کسی ربط ندارد !
گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم
گوشه ی چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم !