گرچه میدانم نمی آیی ولی هر دم ز شوق
سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم
شرحی که گذشته است بر هر غواص
هم روضه ی کوچه دارد و هم عباس (ع) ...
مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم
یک مشت استخوان شدنم طول می کشید ...
با کنایه مصرعی می گویم و رد می شوم :
دست حیدر (ع) ، دست زینب (س) ، دست این غواص ها ...
سوگند میخورم که شهیدان راه عشق
با دست بسته هم گره از خلق وا کنند