کفاف مستی من را نمی دهد انگور
کمی ز چای نجف با گلاب می خواهم ...
ربّ ما دیوار بیتش زین سبب تخریب کرد
تا بفهماند که او خانه خراب حیدر (ع) است
عده ای مشغول تحصیل اند در شهر نجف
بحث مستی زیر ایوان از دروس حوزوی است !
تا که انگور شود مِی ، دو سه سالی گذرد
تو به شش ماه شدی ناب ترین باده ی عشق
مانده ام احمد (ص) پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمان ها مسلمان کرد با بوی علی (ع)
هوهوکنان به مرقد حیدر (ع) روم شبی
با رخصت از حسن (ع) پسر ارشد علی (ع)
ای کاش همچون حق شناس پاک طینت
عبد علی اصغر (ع) کند زهرا (س) حسابم
پی نوشت:
مرحوم آیت الله حق شناس و ارادت ایشان به حضرت علی اصغر (ع)
به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو
نوشته اند سگِ خانه ی امامِ جواد (ع)
کشته شد هر که به دیدار تو آمد؛ نکند
ذوالفقاری که شنیدیم همین ایوان است ؟!
هر که در حصن حصینت آمده تطهیر شد
با وضو باید به سگ در بین قرآن دست زد
عاقبت می رسد آن مرد و چو ایوان نجف
گنبد شیر جمل نیز طلا می گردد
خدایا ! تر مکُن اندازه مویی سر ما را
ز بارانی که از خُم خانه ی حیدر نمی آید ...
رَحِمةُ الله به زوّار قتیل العبرات
هر کسی کرده هوس چایی موکب، صلوات
در لیلة الرغائب و در بین روضه ها
ما آرزویمان شده کربـبـلای تو
تو شاهی ای حُسین (ع) و گدای شما منم
حیّ و ممات شاه و گدا دست « مجتبی (ع) » است !!
ابروی دیدنیِ قمر هست و بی جهت
سرگرم چند کاشی محراب مانده ایم !
خیبر چو به دستان علی (ع) کنده شد از جا
دیوار به در گفت : « علیاً ولی الله ... »
آتش خیمه همان آتش پشت در بود
سرِ بر نیزه همان زخم سر مادر بود ...
گرچه ما لکه ننگیم و مضافیم همه
دور سجاده تو گرم طوافیم همه
حسرت اینکه بگویند « ضریحت زیباست »
سال ها غصه به قلب شعرا می ریزد