یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوان حسن (ع) را سپید کرد
نوروز سر سفره ی « زهرا (س) » هستیم
سالی که نکوست از بهارش پیداست
برخیز و باز مادریت را شروع کن
فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود ...
در لحظه ی تحویل سر سفره ی عید
ذکر دل بی قرار ما « یازهـــرا (س) » ست
روزی امسال ما با فاطمه (س) است
یا محوّل حالنا یا فاطمه (س) است
بهار آمد و « او » رفت و فاطمیّه رسید
دوباره کوچه ... لگد ... درد ... آسمان پژمرد
ختم قرآنِ تو جای « ناس » گویا با « حَدید »
رو به پایان است، بسم الله رحمن رحیم ...
حک شده با خط حیدر (ع) روی درهای بهشت
اولویت هست اینجا با گدای فاطمه (س)
اندازه ی تمام نفس های خسته ات
مادر به من نفس بده تا نوکری کنم
کاش سوغاتی زوّار بقیع
مُهری از تربت مادر میشد
آرزوی مرگ کردن مال هجده ساله نیست
عرشیان با گریه اما ، مستجابش می کنند ...
همچو ارباب سَرم را به کف پات نَهَم
چون بهشت است به زیر قدم مادرها
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پرپر را بشویند ؟؟!
پی نوشت:
غسل حضرت زهرا (س) ...
اثر دست ستم از رخ نیلی نرود
هرگز از یاد علی (ع)، ضربت سیلی نرود
شرمنده ام، حمایت من بی نتیجه ماند
دستم شکست و بند ز دست تو وا نشد
زیانحال حضرت زهرا(س) با امیرالمومنین(ع)
بازوانی را که این شلاق ها بوسیده اند
جای لب های محمد (ص) بود ، باور میکنی ؟!
این روزها زینب (س) دعا دارد، خدا کاش
از مادرم این قامت خم را بگیرد
دیروز اگر به فاطمه (س) سیلی نمیزدند
دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت
پشت خدا خم شد ز بار غصه وقتی
از درد بازوی تو می لرزید مولا
حرم مادر ما سینه ی ماست
پس نگویید که او بی حرم است