هر کس که دید رأس تو بر روی نیزهها
آهی کشید و گفت که «بیچاره مادرش»
روزه ی من از برایم گشته هر دم روضه ای
چون عطش گیرم فقط یاد علی اصغر (ع) کنم
تکلیف نشد روزه به « طفل » و به « مسافر »
ای « طفل مسافر » تو چرا آب نخوردی ... ؟!
یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند
همتا نشود با عطش خشک دهان علی اصغر (ع)
تا که انگور شود مِی ، دو سه سالی گذرد
تو به شش ماه شدی ناب ترین باده ی عشق
ای کاش همچون حق شناس پاک طینت
عبد علی اصغر (ع) کند زهرا (س) حسابم
پی نوشت:
مرحوم آیت الله حق شناس و ارادت ایشان به حضرت علی اصغر (ع)
رباب (س) کاش که اصغر (ع) نداشت بهتر بود
و یا که طفل تو مادر نداشت ، آقاجان !
مادرِ اصغرِ شش ماهه، خود اقیانوس است
رَب آب است و در این جلوه ربابش کردند
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
خیلی به اشک دیده ما خنده شد ولی
آن نیشخند حرمله از یاد ما نرفت ...
به جای جان به لبی، خون به لب شدم ارباب
بیا و جان علی اصغرت مرا دریاب