بر تن ما نکند آتش دوزخ اثری
چون در آتشکده ی مهر حسن (ع) سوخته ایم
اول صبح بگویید « حسن جان رخصت »
تا که رزق از کرم سفره ی ارباب رسد
حیرت مکن که عشق به عالم گره گشاست
عشقی که مرده زنده کند، عشق مجتباست ...
به کفر گفت که دست حسن (ع) دوایی نیست
درست گفته برادر ! خودِ دوا حسن (ع) است !!
کل شعرم را در این مصرع تلاوت میکنم
کربلا هرکس نرفته از « حسن (ع) » خواهش کند
گذشت این سه شب قدر و دست من خالی است
دو چشم من به دو دست کریم ارباب است
اوج معراج نشینی من این است آقا
سفره ی روضه بگیرم دم ایوان شما
ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست
لال باد آنکه بگوید که حسن (ع) بی حرم است
آسمان گنبدتان، کل زمین صحن شماست
امشب شب تغییر در ضرب المثل هاست
هرچه گدا کاهل بود، آقا کریم است
پی نوشت:
میلاد امام حسن مجتبی (ع) مبارک - بنفسی أنت یا حسن المجتبی (ع)
چون لوح و قلم مستم و صدبار نوشتم:
دیوانه ی آقای جوانان بهشتم
هر کسی بر سر کویی به گدایی رفته
من گدای حسنم غیر حسن (ع) هیچ مگو
این روزها کنار ضریح تو یا حسین (ع)
با معرفت کسی است که یاد « حسن (ع) » کند !
نقش است روی پرچم سردار علقمه :
پاینده باد پرچم آقایی حسن (ع)
دانید که مجنونی مجنون ز کجا بود
آن روز که او لایق دیدار حسن (ع) شد
باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام « حسن جان » درست کرد
دلم خوش است که روزی اقامه خواهم بست
نماز نافله ای گوشه ی مزار حسن(ع)