ای رو به قبله ! رو به من آورده تنهایی
این غربتِ پُررنگِ حیدر (ع) را تحمل کن
نه توان مانده که نالیم و نه گریه نه سخن
نوحه خوان! مادر ما رفته بیا نوحه بخوان ...
شفاعتم نکنی در حضور مرگ خوشم که
به احترام تو قبرم فشار داشته باشد !
دوباره زخمِ « در » سر باز کرد و چشم سائل گفت:
دوتا پیمانه گریه ، روزیِ پایانِ سالَم کن
قبر ما سوخته ها ، جنّت ما خواهد شد
بنویسند اگر بر لحد ما « زهرا (س) »
دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است
ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا (س)
نمی خواهم بِرَنجانم دلت را بی سبب اما ...
چگونه مرگ یک مادر ، چهل تن متّهم دارد ؟!
مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه (س) حتی به همسرش !
دادیم به حکّاک عقیق دل و گفتیم
حک کن به عقیق دل ما « حضرت زهرا (س) »
مرتضی (ع) چشم خدا بود، خدا را می دید
هر زمان بر رخ زهــراش (س) تماشا می کرد
حک شده با خط حیدر (ع) روی درهای بهشت
اولویت هست اینجا با گدای فاطمه (س)
کاش سوغاتی زوّار بقیع
مُهری از تربت مادر میشد