چشمی که در عزای تو تر میشود حسین(ع)!
بیحرمتی است خیره به نامحرمی شود
تمام زندگیام خیمهگاه هیئت بود
بگو ملائکه از مادرم سؤال کنند
فدای همت مستی که چون رسید به پیری
ز استکان شرابش نگاه کرد جهان را
روضه خوان! روضه ی دیوار و در و کوچه نخوان!
سرشکستن سند غیرت ایرانی ماست
به پایان آمد این دفتر ، عزایت همچنان باقیست
برای نوکرت هر روز عاشورا و هر جا کربلا باشد
دائم الخمرم خواندند زاهدان این دیار
بس که بعد از روضه ها با چای مستی کرده ام
ای کاش که من هیأتیِ فاطمه (س) باشم
هم صحبتی مردم هیأت زده تا چند ... ؟!
چند روزی می شود قهر است با او دخترش
خوب بازی کرد نقش شمر را در تعزیه !
گفت کارت چیست، گفتم چند سالی میشود
کفش های گریه کن ها را مرتب میکنم !
پدرم گفت که میلاد تو در یاد من است
مژده دادند که نوزاد شما سینه زن است
حاجت به جنت و می آن نیست، جام ما
یک استکان ز چایی روضه است، والسلام
آفتابید و من غبارمتان؛ مثل گردی که بی قرارمتان
اتفاقی اسیرتان نشدم؛ روزگاری ست که دچارمتان
پی نوشت:
منم دچار علمدار ...